مرگ و وصیت کردن از اهم واجبات دین اسلام است مردن و فشار قبر و عالم پس از مرگ
صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست مگر نام محمد هم علی نیست ابوبکرو عمر دیگر خر کیست تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکر و عمر عثمان بوود این نام عمر کیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکند عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد قرآن شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 دروغ 22کلک22 کید22بدبختی22 هذیان 22 به ابجد ظالم 971-430مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر بچایه خاکسپاری رسول خدا به صقیفه بنی ضائده رفته و قصب خلافت نمودند در غدیر خم پیامبر علی را به چانشینی خود برگزید و همه با علی بیعت نمودند در جمعی که شیعیان و علی نبوده اند آن جمع منافقان بت پرست و کوردل و باطل میباشد هم اکنون در ادارات دولتی چایگاه بسیجیان و جانبازان را کسانی قصب نموده اندکه در زمان جنگ در خارج از کشور دلار درو میکردند و در نامه شان یک روز جهاد در راه خدا نبوده قصب خلافت یعنی گوش نکردن حرف رهبر دین به کوری چشم دشمنان اسلام ایران خدا را شکر رهبری دین الهی به ابجد رهبری دین الهی 527 -541 عمر و ابوبکر= 14 معصوم رهبری دین الهی میباشند 14 معصوم جانشین واقعی پیامبر اهل بیت او هستند علی و فاطمه در آغوش پیامبر بزرگ شدند و مقامشان اسلامه حق245 میباشد اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه 245 میباشد فاطمه و علی ابجد اسلامه حق میباشند به ابجد 430 - پلیدیها 60=شیطان 370-60 پلیدیها = 310 عمر +231 ابوبکر=541 نیرنگ حرامزاده پلید 541 با سیاه کاری راه دزدی541 نیرنگ گمراه دین 541 نمرودی فقان 541 نفاق جهل مرکبی 541ترکیب ابجد ابوبکر و عمر 541 مرگ کافر 541 قاتلی 541 فرار ز جنگ 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 به یگانگی خدا قسم فقط شیعه بر حق است راه قرآنی 567-541 عمر و ابوبکر = 26 علی فاتح دین 553-541 ابوبکر و عمر = 12 امام فاتح دین بودند به ابجد لا اله الا الله 46 +اسلام واقعی 319 شهید =365 روز سال 365+20 محمد = 385 شیعه به ابجد کبیر لا اله الا الله 166 + محمد92 +110علی+17 نماز = 385 شیعه 385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 بزمرد الماس 385 بطلا ئی نابی 385 الماس اصل اسلام 385 با معنای دینه اسلامی 385فقط شیعیان قائم آل محمد بر حق میباشند اسلام یعنی چه به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 ضرب12 امام در 12 = 144 میباشد به ابجد فاتح دین اسلام 685 منهای ابوبکر و عمر = 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو 144 ریسمانی الهی 12 امام دین اسلام یعنی چه دین اسلام به ریاضی قرآن 196 ضرب 14 معصوم در خودش 196 میباشد پنج تن هم یعنی ضرب 5 در 5 = 25 شیعه 25 کعبه 25 جمع این سه ضرب میشود 365 روز سال 202محمد 92+110علی =202دین قلبها 202 به ابجد الله محمد علی فاطمه 404 یعنی ابجد محمد علی 202+202= 404 هزار نام خدا در دعای جوشن کبیر1000 +202 محمد و علی = 1202 و ابجد آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون 1202 جالب است این آیه قرآن هم به ابجد کبیر و هم به ابجد صغیر سه خلیفه کفر میباشد 1202ابجد ابوبکر و عمر و عثمان هم 1202شما اگر شیعه هستی طرفدار حق و اگر طرفدار سه خلیفه هستی طرفدار شیطان میباشی
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245ریاضی در= قرآن 351 فارسی351 و آدرس hojat110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 226
بازدید کل : 12126
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

هرچه زمان میگذرد مردم افسرده ترمیشوند این خاصیت دل بستن به زمانه است خوشابه حال آنانکه بجای زمانه به «« صاحب الزمان » دل می بندند583اهل قرآن دین اسلام 583 وحدت کلمه دین ها 583 شبکه نور 583در قرآن 583 احد عشر 583 ابجد 5 تن آل عباء خانواده محترم رسول خدا 583 هدف قرآن دین اسلام 583 ابجد 5 تن آل عباء583 عاشوراء 583محمد علی فاطمه حسن حسین 583 شیعه بدین اسلام 583یا ارزش دین583 اهل بدر قرآن 583احدعشر 583یاعشق اهل الله583 شیعه بدین اسلام583جمع عشقی 583 اهل بیت فاطمه 583با عشق علی 583امت اسلامی583عاشوراه583انقلاب فرهنگی دین 583 یاارزش دین583احد عشر583یاعشق اهل الله583باعشق علی583اسراردینی الهی583به دین بشری 583شیعه بدین اسلام 583 قلب دین راه الله با دین الله583 کلید اسلام راه الله با دین الله 583کلیدا اصلی اهل قرآن 583 انقلاب اسلامی بر شیعیان قائم آل محمد {عج} مبار ک باد 583شیعه بدین اسلام شیعه بدین اسلام583به لشگر الهی 583 به عقیده قرآن583 انقلاب بقرآنی583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند 385 شیعه 385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385دین ناب الله محمد علی =385 فلسفه دین الله راه الله با دین الهی 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام واقعی الله 385با القرآن385 با آل قرآن 385 شیعه385 با قانون الهی دین الله 385به اهله محمد فاطمه علی385 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله 385یگانه دره دین الهی385 نور واحد اهل دینی 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 باعقل کل اسلام 385یا الله وصی بحق محمد 385با القرآن385 با آل قرآن 385 شیعه385 با قانون الهی دین الله 385به اهله محمد فاطمه علی385 اسلام پیامبر 385با قانون الهی دین الله 385به اهله محمد فاطمه علی385 اسلام پیامبر 385دین ناب الله محمد علی 385هر کسی یک مقاله ابجد بنویسه جایزه اش به خال هندویش بخشم 206 جگری یعنی 206+179 اهله دینه مهدی=385 شیعه ابجد 5 تن خانواده محترم رسول خدا 538 اهل دین قرآن اسلام 583 هدف قرآن دین اسلام 583هدف قرآن دین اسلام 583 ابجد 5 تن آل عباء583 عاشوراء 583 به ابجد اهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام = 583شبکه نور 583 ابجد 5 تن آل عباء 583اسرار دینی الهی 583 این عدد نورانی را از راست بخوانی میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرندپیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد امت اسلام باید ید واحده باشند


 مرگ‌ از ديدگاه‌ حضرت علي«ع» و به علم ریاضی قرآن ستمکاران 673 بدوزخی پلید 673جایگاه اهل دوزخ 673-132 اسلام = 541 مرگ کافر 541 +430 مقصر = 971 ظالم +231 نفاق = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد سه خلیفه 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 آفت کلی 541 دشمنه اسلامی541 عمر ابوبکر541 ظالم 971-430 مقصر = 541 مرگ کافر 541 عمر ابوبکر541 مقصر 430 +231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم +231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد راه دزدی دزدانه فدک فاطمه 541فتنه ها 541 اهله شر541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541 آفت کلی 541 قاتلی 541 عمر ابوبکر541 کافر پلید دین اسلام 541

یکی از ضروریات دین اسلام، که بر هر کسی واجب است به آن ایمان و اعتقاد داشته باشد، سوال در قبر می‌باشد و منکر آن کافر است.با سلام خدمت شما دوست گرامی

ارتباط مردگان با انسان‏هاى دنيوى در روايات و احاديث رسيده از پيشوايان اسلام به‏صورت زيارت و ملاقات آنان با انسان‏هاى دنيوى مطرح و ذكر گرديده است چنانكه اسحاق بن عمّار كه يكى از ياران امام موسى كاظم‏ عليه السلام مى‏باشد، مى‏گويد:
«به امام كاظم گفتم: آيا مؤمن بعد از مردن، در عالم برزخ، اهل و عيال و خويشاوندان خويش را ملاقات مى‏كند؟ پاسخ دادند: آرى»(1).
حال اين سؤال مطرح است كه آيا اين ملاقات و برقرارى رابطه انسان‏هاى مرده، در قالب مثالى با انسان‏هاى زنده در دنيا منحصر به مؤمنين است چنانكه ظاهر روايت بالا حكايت از آن دارد؟
پاسخ آن منفى است. زيرا روايات زيادى وارد است كه مؤمن و كافر در اصل ملاقات، با يكديگر فرق ندارند، كفار و بدكاران و غير آنان نيز اصل رابطه با عالم دنيا با خويشاوندان و فرزندان خويش را مى‏توانند داشته باشند منتها طبق روايات و احاديث منقول، چگونگى ملاقات مؤمنين با كفّار و مشركين و بدكاران و غير آن با يكديگر فرق دارد و نتيجه آن دو نيز متفاوت است.
چنانكه در روايتى از «حفص بن بخترى» از امام صادق‏ عليه السلام چنين وارد است(2):
امام صادق‏ عليه السلام فرمود:
«مؤمن اهل و عيال و خويشاوندان خود را ديدار مى‏كند و مى‏بيند آنچه را كه دوست دارد و از او مخفى مى‏شود آنچه را كه آن را دوست ندارد و كافر نيز اهل و عيال خويش را ديدار مى‏كند و لكن مى‏بيند آنچه را كه آن را دوست ندارد و از او مخفى مى‏شود آنچه آن را دوست دارد (يعنى درست نقطه مقابل ديدگاه مؤمن، زيرا اين نحوه ملاقات، موافق روحيه و اَعمال مؤمن و كافر است چون اين حالت را از همان دنياى مادى به ارمغان آورده‏اند و درست نتيجه مستقيم افعال آن دو مى‏باشد».
مؤمن و كافر در اصل ملاقات با زندگان دنيائى با خويشاوندان و اهل و عيال خويش، مساوى و برابر هستند و لكن در نحوه ملاقات و نتيجه حاصل از آن با يكديگر فرق دارند، مؤمن آنچه را كه دوست دارد مى‏بيند و آنچه را كه از آن كراهت دارد نمى‏ بيند يعنى مؤمن يك حالت وجد و شادمانى و آرامش روح دارد و لكن كافر آنچه را كه دوست ندارد مى‏بيند و آنچه را دوست دارد نمى‏بيند چون روحيّه كافر با اين نوع نمايش و شرح حال و ملاقات، تناسب دارد چنانكه در روايتى از ابى بصير از امام صادق‏عليه السلام چنين نقل شده است(3):
امام صادق‏ عليه السلام فرمود:
«هيچ مؤمن و كافرى نيست جز اينكه اهل و عيال خويش را به هنگام ظهر ديدار مى‏كند و مؤمن موقعى كه مى‏بيند اهل و عيالش، عمل نيكى انجام مى‏دهند، ستايش خدا مى‏كند ولى كافر هنگامى كه مى‏بيند كه وابستگان او عمل شايسته‏اى انجام مى‏دهند در عالم مثال، ناراحت شده و در نتيجه حالت حسرت به او دست مى‏دهد».
البته ملاقات مؤمن و كافر نيز آزادانه و بدون محدوديّت انجام نمى‏گيرد، بلكه همراه آنها، دو فرشته مأمور الهى نيز هستند چنانكه در روايتى از امام ابوالحسن اول(امام موسى‏ بن جعفرعليه السلام) سؤال شده است:
آيا مؤمن با اهل و عيالش ديدار مى‏كند؟(4).
امام در پاسخ سؤال مذكور فرمود:
«آرى مؤمن با اهل و عيال خود ملاقات مى‏كند زيرا خداوند به او اجازه مى‏دهد همراه و فرشته‏اى كه با او هستند و اعمال او را تحت كنترل دارند، با افراد فاميل خود ديدار كند».
مقدار اين ملاقات و فاصله زمانى بين ديدارها با ملاحظه ديدگاه پيشوايان اسلام ممكن است هر روز يا هر دو روز و يا هر سه روز و يا روز جمعه و... انجام پذيرد و زندگانى در عالم مثال و برزخ از اين جهت با يكديگر مختلف بوده، يكنواخت نيستند و مقدار اين ملاقات و كيفيّت آن بستگى به مقدار و كمى و زيادى اعمال خوب و يا بد ميّت در دنيا دارد چنانكه از امام صادق‏عليه السلام وارد شده است كه فرمود:
«از مردگان كسانى هستند كه هر روز جمعه، خويشاوندان خويش را ديدار مى‏كنند و برخى از آنان بر اساس اندازه و قدر اعمال و رفتارى كه داشتند برنامه ديدار آنان با انسان‏هاى دنيائى، قرار داده شده است»(5).
همچنين اسحاق بن عمّار از امام ابوالحسن اول(موسى‏بن جعفرعليه السلام) چنين نقل مى‏كند:
«راوى مى‏گويد: از امام معصوم ابوالحسن اوّل‏عليه السلام سؤال كردم آيا مؤمن با اهل و عيال و خويشاوندان خويش بعد از مردن ملاقات مى‏كند؟ فرمود: آرى سپس سؤال كردم: مدت اين ملاقات چه مقدار است؟ فرمود: مقدار اين ملاقات وابسته است به اندازه فضائل و نيكى‏هاى آنان، برخى از مردگان در هر روز با خويشاوندان خويش ملاقات دارند و برخى از آنان در هر دو روز و برخى ديگر هر سه روز. راوى سپس مى‏گويد: امام‏عليه السلام در ضمن كلماتشان فرمودند: كمترين افرادى كه مى‏توانند ملاقات با خويشاوندان خويش داشته باشند، همان روز جمعه مى‏باشد. سپس راوى سؤال مى‏كند كه اين ملاقات در روز جمعه در كدام ساعت مى‏تواند باشد؟ فرمود: به هنگام ظهر»(6).


مردگان در عالم مثال با جسد مثالى، از علوم دنيائى و كارهاى موجود و انجام شده اطّلاعاتى دارند و ارواح مردگان همان ارواحِ داراى حوّاس باطنى و داراى حافظه و ذهن و علم و غير آن مى‏باشند كه در دنيا داشته‏اند بلكه مقدارى نيز به جهت تجرّد ارواح از مشكلات و محدوديّتهاى جسمى و جسمانيّت و مادّه و مادّيت وسيع‏تر گشته است. لذا از كارهاى خوبِ خويشاوندان خويش مسرور و شادمان مى‏گردند و از انجام اعمال بد آنان نيز اندوهناك و ناراحت مى‏شوند و از اينجا نيز روشن مى‏گردد كه اعمال خويشاوندان و فرزندان و فاميل مردگان در آرامش و آسودگى آنان تأثير بسزائى دارند.

البته این ارتباط با دنیا به میزان سعه روحی افراد بستگی دارد و به این که فرد در دنیا چقدر به فکر تعالی روحی خود و گذر از این تمثلات مادی بوده نیز بستگی دارد در روایات داریم که برخی تا زمان زیادی هنوز باور ندارند که مرده اند و بر سر جنازه خود به نظاره می نشینند و از آن جدا نمی شوند و برخی که در این دنیا اهل مراقبه از روح خود بوده اند به راحتی از بدن خود قطع تعلق می کنند و در دنیا به سیر و نظر می ‍پردازند آری بعد از مرگ موانع مادی دیگر در سر راه نیست و به راحتی از جاهای مختلف مطلع بوده و میزان ان اطلاع به سعه وجودی آنها بستگی دارد تا آنجا که توسط برخی از اولیای الهی بعد ازمرگ گره از زندگی ها باز شده تا آنجا که آیه الله بهجت فرمودند که دوستان خدا بعد از مرگشان کارایی شان برای هدایت و گره گشایی بندگان خدا بیشتر از زمان حیاتشان است.
پى نوشت:
1) قلت له: المؤمن يزور اهله؟ فقال: نعم... . فروع كافى، ثقةالاسلام كلينى رازى متوفّاى، 328 - 329، ه.ق، ج‏3، ص‏230.
2) قال: ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب و يسترعنه ما يكره و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره و يسترعنه ما يحب. (همان، ح 1).
3) ما من مؤمن و لا كافر الا و هو يأتى اهله عند زوال الشمس فاذا رأى اهله بالصالحات حمدالله على ذلك و اذا رأى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت له حسرة. (همان، ح‏2).
4) المؤمن يزور اهله؟) «فقال نعم يستأذن ربّه فيأذن له فيبعث معه ملكين...»(همان، ح‏1).
5) و منهم من يزور كل جمعة و منهم من يزور على قدر عمله، (همان، ح‏1).
6) قلت لابى الحسن الاول‏عليه السلام يزور المؤمن اهله؟ فقال: نعم فقلت: فى كم؟ قال: على قدر فضائلهم منهم من يزور فى كل يوم و منهم من يزور فى كل يومين و منهم من يزور فى كل ثلاثة ايام قال: ثم رأيت فى مجرى كلامه انه يقول: ادناهم منزلة يزور كل جمعة قال: فى اى ساعة؟ قال: عند زوال الشّمس...».

درباره سوال قبر و کیفیت آن چند قول وارد شده است:

بعضی گفته‌اند: روح وارد جسد می‌شود همان طور که در دنیا بوده، او را می‌نشانند و از او سوال می‌کنند.

قول سوم این‌که: سوال قبر از روح است نه از جسم.

قول چهارم این‌که: روح بین جسد و کفن واقع می‌شود در این حال از او سوال می‌کنند. در میان این چهار قول به نظر می‌رسد قول سوم از همه صحیح‌تر باشد.

در این باره به چند روایت از معصومین(ع) اشاره می‌کنیم:

پیامبر خدا(ص) فرمودند: "نخستین مرحله عدالتِ آخرت، قبر است که گمنام و نامدار نمی‏‌شناسد۱".

پیامبر خدا(ص) همچنین درباره این که قبر، چندمین منزل آخرت است؟ می‌فرمایند: " قبر، نخستین منزل آخرت است. اگر کسی از آن به سلامت رسد، منازل بعد آن آسانتر است و اگر به سلامت نرسد، دشواری منازل بعدی کمتر از آن نیست۲".

یکی از سوالاتی که پرسیده می‌شود این است که در قبر از چه چیزهایی سؤال می‌شود؟ امام صادق(ع) در روایتی در این باره چنین فرمودند: " از مرده در گورش پیرامون پنج چیز سؤال می‏‌شود: از نمازش، زکاتش، حجّش، روزه‏‌اش و ولایتش نسبت به ما خاندان. پس، ولایت از گوشه قبر به آن چهار چیز گوید: هر یک از شما کم و کاستی داشتید، کامل کردن آن به عهده من۳".

امام کاظم(ع) نیز در کنار گوری چنین فرمودند: "چیزی که پایانش این است، سزاست که از همان آغاز دل از آن بر کَند و چیزی که آغازش این است، سزاست که از پایانش ترسید۴".

منابع روایات:

۱- مستدرک الوسائل: ۲ / ۴۷۵ / ۲۵۰۲ منتخب میزان الحکمة: ۴۵۶

۲- بحارالأنوار: ۶ / ۲۴۲ / ۶۴ منتخب میزان الحکمة: ۴۵۶

۳- الکافی: ۳ / ۲۴۱ / ۱۵ منتخب میزان الحکمة: ۴۵۶

۴- معانی الأخبار: ۳۴۳ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۴۵۶
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی
برای خلاصی از فشار قبر باید عواملی را که موجب فشار قبر می شود و در روایات بدانها اشاره شده است مرتفع ساخت.
در روایات آمده که بیشترین علتی که انسان را به عذاب قبر مبتلا می کند سخن‏چینى و دروغ گویی و بدخلقى و بی مبالاتى وی به نجاست بول (ادرار) است.(1)
همچنین در روایات عواملی برای از بین رفتن فشار قبر ذکر شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنم:
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر چیزى قلبى دارد و قلب قرآن سوره یاسین است‏. کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ایمن خواهد بود،(2)
امام باقر علیه السلام فرمودند: کسى که بر تلاوت سوره زخرف مداومت نماید، خداوند در قبر، او را از حشرات و حیوانات سمى زمین و فشار قبر ایمن مى‏نماید تا زمانى که در پیشگاه خداوند حاضر شود(3)
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که بین ظهر پنج‏شنبه تا ظهر جمعه از دنیا برود، خداوند او را از فشار قبر ایمن مى‏گرداند(4)
منصور بن حازم گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم پاداش کسى که چهار بار حج بجا آورده چیست؟ فرمود: اى منصور کسى که چهار بار حج بجاى آورد هرگز فشار قبر نبیند(5)
امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: کسى که در هر جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر ایمن خواهد بود(6)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت امام حسین باعث ایمن بودن زائر از عذاب قبر می شود(7)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: سه طایفه از زن ها هستند که عذاب قبر از آنها برداشته شود و با حضرت فاطمه دختر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم محشور می شوند؛ زنى که بر غیرت شوهرش صبر کند، زنى که با شوهر بد اخلاق بسازد و زنى که مهریه‏اش را ببخشد(8)
از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که صدقه دادن مؤمن از او آفت هاى دنیا و عذاب قبر و عذاب روز قیامت را برطرف می کند(9)

پینوشتها
1 مجلسی، محمد باقر، ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار(ترجمه محمد باقر کمره ای) ، ج‏2، ص162، انتشارات اسلامیه، تهران، 1364ش.
2 صدوق، محمد بن علی،ثواب الاعمال(ترجمه بندرریگى)، ص 223، انتشارات اخلاق، قم،1379ش.
3 همان، ص 243.
4 همان،ص419.
5صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 217، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413ق.
6 همان،ص 223.
7 محدث نوری، مستدرک‏الوسائل، ج 10، ص 309، انتشارات موسسه آل البیت، قم، 1408ق.
8دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب (ترجمه رضایى)، ج‏1، ص 413، انتشارات اسلامیه، تهران، 1377ش.
9 همان،ج‏1، ص 444.
بسياري از افراد علاقه دارند كه از چگونگي زندگي انسان در برزخ و آخرت و نيز حقيقت و ماهيت آن آگاهي يابند. ليكن بايد توجه داشت كه آگاهي از جهان برزخ براي ما امكان پذير نيست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نميتواند به كيفيت آن پي ببرد، همان گونه كه چگونگي زندگي در سراي ديگر نيز براي ما روشن نيست و تنها ميتوان صورتي ناقص و شبحي مبهم از آن جهان ترسيم كرد زيرا بشر از واقعيت چيزي ميتواند آگاه گردد كه در قلمرو زندگي او قرار گيرد و نمونه هايي از آن را در دست داشته باشد. از اين جهت، اهل تحقيق معتقدند آگاهي كامل از خصوصيات زندگي برزخي و حيات اخروي منوط به وارد شدن به آن جهان است. با اين همه ميتوان به كمك آيات و روايات، نشانه هايي از آن جهان به دست آورد.
در ذيل در دو بخش به زندگي انسان و شكل او در برزخ و آخرت اشاره ميكنيم:

برزخ


روح انسان پس از جدايي و فراقت از بدن مادي، در جسم لطيفي قرار ميگيرد كه از بسياري از عوارض جسم مادي بركنار است. ولي از آن نظر كه شبيه اين جسم مادي عنصري است، به آن بدن «مثالي» ميگويند كه نه كاملاً مجرد است و نه مادي محض، بلكه داراي يك نوع تجرد برزخي است.
بدن برزخي و عذاب و نعمتهاي آنجا را ميتوان به گونهاي به لذت و يا نعمتهاي موقع خواب تشبيه كرد.
انسان در عالم رؤيا واقعاً كارهايي انجام ميدهد، راه ميرود، سخن ميگويد، ميانديشد، هر گاه اين كارها را با زندگي عنصري و مادي بسنجيم، فاقد حقيقت خواهد بود، ولي اگر از نسبت گيري و مقايسه صرف نظر كنيم، بايد گفت اين كارها در ظرف رؤيا براي خود حقيقتي دارد. زيرا خوشيها، آرامشها و دردها رؤياها براي خود خالي از يك نوع واقعيت نيست و چه بسا حالات انسان در رؤيا، روي بدن عنصري نيز اثر بگذارد.
حال اگر چنين زندگي رؤيايي، واقعيت بيشتر و حقيقتي روشنتر پيدا كند، بايد نام آن را زندگي برزخي و مثالي نهاد.
در آنجا ماده و عنصر يا مولكول و اتم وجود ندارد، ولي صورتهاي تمام موجودات جهان بيآنكه ماده و وزني در كار باشد، موجود است.
از اين رو دانشمندان ميگويند: در جهان برزخ، آثار ماده از قبيل، گرمي، سردي، شيريني، تلخي، شادماني و غمگيني موجود است هر چند خود ماده در آنجا وجود ندارد. در آنجا خوردن و آشاميدن، شنيدن و ديدن وجود دارد اگر چه از مادهاي كه اين امور در زندگي ما بر آن توقف دارد خبري نيست(1)
در روايات متعددي به «جسم مثالي» اشاره شده است. از جمله در روايتي حضرت صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايند: «هنگامي كه خداي بزرگ، مؤمن را قبض روح ميكند، او را در قالبي همچون قالبش در دنيا قرار ميدهد، پس مي خورند و مي آشامند و اگر كسي به نزد آنان آيد، آنان را با همان صورتي كه در دنيا داشتند مي شناسند(2)
«جسم مثالي» چنان كه از نامش پيدا است، شبيه اين بدن است، ولي اين ماده عنصري را ندارد. جسم مثالي، جسمي لطيف و نوراني و خالي از مواد و عناصر شناخته شده اين جهان مادي است.
در ماهيت بدن اخروي دو ديدگاه عمده بين فيلسوفان و متكلمان وجود دارد.
برخي از فيلسوفان مانند صدر المتألهين معتقدند: روح در سراي ديگر به بدن مثالي و برزخي كه جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شكل برخوردار است تعلق ميگيرد ـ توضيح بيشتر درباره بدن مثالي در بخش زندگي برزخي گذشت ـ اين بدن لطيف به گونهاي عين بدن دنيوي است و هر كس آن را ببيند ميگويد اين همان انساني است كه در دنيا زندگي ميكرد ولي از اين نظر كه داراي جرم و ماده نيست و قابليت فعل و انفعال شيميايي و فيزيكي را ندارد با آن تفاوت دارد.
براساس اين ديدگاه شخصيت و واقعيت هر انسان مربوط به نفس و روح او است نه به بدن وي. دراين ديدگاه در آخرت پس از تعلق روح به بدن مثالي همين كه كسي او را ببيند بگويد او همان فردي است كه او را ديده بوديم كافي است. ديگر لازم نيست در بدن او هيچ تبدل و تحولي رخ ندهد، همچنان كه اگر در دنيا آفرينش زشت داشته باشد لازم نيست كه به آن شكل محشور گردد و يا اگر پا بريده و نابينا و پير باشد بايد اين خصوصيات رعايت شود(3)
در مقابل، عمدة متكلمان اسلامي، ميگويند كه روح در سراي ديگر به بدن طبيعي و عنصري كه داراي فعل و انفعال طبيعي و شيميايي است، باز ميگردد. آنان معتقدند: بدن انسان داراي دو بخش اجزاي اصلي و اجزاي اضافي است:
اجزاي اصلي اجزايي است كه در تمام طول عمر باقي ميماند نه عوض ميشود و نه نابود ميگردد.
اما اجزاي اضافي قابل تغيير و دگرگوني هستند و هميشه در حال عوض شدن ميباشند.
در روز رستاخيز اجزاي اصلي بدن هر كس همانند دانه هاي گياه و يا نطفه انسان در مدت كوتاهي پرورش مييابند و بدن اصلي را ميسازند(4)
آخرت
زندگي در آخرت با زندگي در اين جهان تفاوتهاي اساسي دارد. در آخرت همه چيز پس از ويراني نو ميشود و انسان با شرايط تازه در جهاني كه وسعتش، نعمتهايش، كيفرهايش و... با اين جهان متفاوت است گام مينهد. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار(5)
هر انساني، پس از حساب رسي در قيامت با توجه به كردارهاي خود راهي بهشت يا جهنم خواهد شد كه نعمتها و عذابهاي آن دو با نعمتها و رنجهاي اين دنيا تفاوتهاي اساسي دارد. براي نمونه در بهشت نعمتها ابدي هستند و از تكليفهاي دنيايي در آنجا خبري نيست و...

درباره این که در هر کدام از دو مرحله برزخ و قیامت چه اتفاقاتی می افتد به منابع زیر مراجعه فرمایید
1. معاد شناسی علامه تهرانی
2. معاد علامه شهید مطهری
3. كتاب عالم برزخ يا بيداري پس از مرگ (مهدي احمدي)
4.انسان از آغاز تا انجام علامه طباطبایی



پاورقی:
1. طاهري، حبيب الله، سيري در جهان پس از مرگ، جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1376، ص 270.
2. كليني، كافي، دارالكتب الاسلاميه، ج 3، ص 245.
3. صدر الدين شيرازي، محمد، اسفار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ پنجم، ج 9، ص 197.
4. حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، قم، جامعه مدرسين، ص 401 ـ 406.
5.ابراهیم46

 آیا مرده ای که چندین سال از مرگش میگذرد میتواند زنده ای را نفرین کند؟ حال اینکه بازنده نسبتی فامیلی داشته باشد یا نداشته باشد؛ (لطفا با ذکر منبع قرآنی)



کارشناس بحث : پاسخگوی اعتقادی 3


با سلام و عرض ادب

جواب مختصر اين پرسش اين است كه بله مرده مي تواند زنده را نفرين كند اما اينكه آيا اين امر به صورت مطلق مي تواند اتفاق بيافتد يا نه نياز به تفصيل و بررسي آيات و روايات دارد ؛ در توضيح دو مطلب عرض مي شود :

الف : در روايات بسياري ذكر مي شود كه معصومين عليهم السلام همواره چه در زمان حيات ماديشان و چه در زمان فوتشان برخي را دعاي به خير و برخي را نفرين مي كنند هم اكنون هم كه معصومين عليهم السلام در قيد حيات نيستند اين امر صورت مي پذيرد چون ما امت رسول الله هستيم و رسول خدا (ص) و جانشينان برحقش همواره بر اعمال امت خويش نظارت دارند و ممكن است برخي از اعمال امت موجب شود اين ذوات مقدسه امت خود را نفرين كنند .
يقينا شمر (عليه اللعنه) مورد لعن رسول الله (ص) اگر چه رسول خدا در زمان شمر در قيد حيات مادي نبودند اما شمر مورد لعن و نفرت رسول خدا (ص) است .

ب: از برخی روایات نيز می توان برداشت نمود که دعا و نفرین برخی از افراد و لو بعد از مرگ و پایان حیات دنیوی هم امکان دارد چنانکه در حدیثی امام باقر (ع) می فرماید:

« إِنَّ الرَّجُلَ يَكُونُ بَارّاً بِوَالِدَيْهِ وَ هُمَا حَيَّانِ فَإِذَا لَمْ يَسْتَغْفِرْ لَهُمَا كُتِبَ عَاقّاً لَهُمَا وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ عَاقّاً لَهُمَا فِي حَيَاتِهِمَا فَإِذَا مَاتَا أَكْثَرَ الِاسْتِغْفَارَ لَهُمَا فَكُتِبَ بَارّاً »(علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏79، ص 65)

«بعضی افراد وقتی والدین شان زنده بودند به آنها احترام می گذاشتند اما چون بعد از مرگ به یاد آنها نیستند و برای آنها طلب مغفرت نمی کنند عاق والدین می شوند . و برخی افراد در زمان حیات والدین عاق والدین هستند. اما بعد از مرگ والدین به سبب طلب مغفرتی که برای ایشان انجام می دهند جزء نیکوکاران محسوب می شوند.»

از اين دو مطلب في الجمله مي دانيم كه مردگان مي توانند زنده ها را نفرين بكنند ، اما اينكه آيا اين امر به صورت مطلق مي تواند اتفاق بيافتد يا نه نمي توان از اين دو مطلب استفاده كرد ، اينكه آيا هر كسي مي تواند در دنيا هر كسي را نفرين كند از اين دو مطلب نمي توان فهميد .

مي دانيم مردگان در عالم برزخ يا مثال ، حيات مثالي و برزخي دارند و البته حيات در عالم برزخ متكامل تر از حيات دنيوي است لذا برزخيان نسبت به عالم طبيعت(دنيا) داراي حيات برتري هستند بنابراين آن ها برخي حقايق را مشاهده مي كنند كه ما قادر به مشاهده آن ها نيستيم لذا استبعادي ندارد انسان برزخي در عالم برزخ چيزي از خداوند بخواهد و خداوند نيز اجابت كند ، اگر چه خواسته انسان برزخي در مورد انسان مادي باشد .
همان طور که شما گفتید ، طبق روال عادی طبیعت ، بدن مردگان بر اثر عوامل مختلفی تجزیه می شود و از حالت انسانی خود خارج می شود . از طرف دیگر گزارشاتی نیز وجود دارد که در نبش قبر برخی افراد بزرگوار دیده شده است که بدنشان سالم است و مانند دیگر بدن ها متلاشی نشده است به عبارت دیگر بدن دست خوش عوامل طبیعی قرار نگرفته است .
اما اینکه چرا این بدن ها دچار تجزیه نشده اند را در حالت عادی می توان به نوعی کرامت الهی نسبت داد که خداوند بدن برخی از اولیا و مقربینش را از فاسد شدن ، مصون می دارد . و این نوعی احترام برای آنهاست . از سوی دیگر وقتی در باورهای دینی نظر کنیم خواهیم دید که یکی از آنها بحث رجعت است که طبق اعتقاد شیعه خوبان روزگار پس از مرگ دوباره به جهان بازخواهند گشت تا در حکومت جهانی حضرت مهدی (ع) حضور داشته باشند و سالم ماندن بدن آنها در قبر یکی از مقدمات چنین امری است . هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (انعام/2) اوست كسى كه شما را از گِل آفريد. آنگاه مدّتى را [براى شما عمر] مقرّر داشت. و اَجَل حتمى نزد اوست. با اين همه، [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مى‏كنيد.
متکلمان ومفسران بر اساس این آیه شریفه گفته اند که اجل دو نوع است:1-اجل محتوم که در لوح محفوظ است وتنها خداوند از آن آگاه است.2- اجل معلق که در لوح محو واثبات است وبراساس شرایط تفاوت می کند.اگر شخصی مشکلی جسمی مانند مریضیهای مختلف ویا تصادف واتفاق ناگواری برای او پیش نیامد در اجل محتوم ومشخص خواهد مرد واین اجل هیچ کم وکاستی ندارد وعلم آن نزد خداست.اما اگر در طول زندگانی یکی از مشکلات گفته شده پیش آمد قبل از آن اجل مشخص دار فانی راوداع خواهد گفت.(المیزان ج7ص6و7،میزان الحکمةج1ص36)
علامه طباطبایی در توضیح این دو نوع از اجل می فرماید:
اجل محتوم قابل تغییر وتبدیل نیست.(وقتی زمانش رسید انسان خواهد مرد)وآن اجلی است که در ام الکتاب نوشته شده است.وغیر مسمی اجلی است که در لوح محو واثبات نوشته شده است.اجل محتوم زمانی است که تمام اسباب وشرایط برای ادامه زندگی وجود داشته ومانعی از تاثیر این شرایط وجود نداشته باشد.ولوح محو واثبات که برای اجل معلق است زمانی است موانعی برای تاثیر عوامل ادامه حیات پیش بیاید.(مانند بیماریهای غیر قابل علاج ویا تصادف)
خلاصه اینکه ترکیب جسمی وبنیه وجودی انسان برای ادامه حیات طبیعی تا 100یا 120 سال توان دارد. ولی از آنجایی که اسباب واشیاءموجود در عالم با هم ارتباط داشته وروی هم تاثیر می گذارند،لذا امکان دارد در اثر تاثیر این اسباب طبیعی موجود در عالم اجل انسان قبل از زمان موعود برسدواین همان أجل اخترامی است.(المیزان،ج7ص6و7).
با توجه به این توضیحات نتیجه می گیریم مرگهای دسته جمعی أجل غیر حتمی است.ولزومی هم ندارد که این نوع أجل بلا باشد بلکه از جمله همان موانع طبیعی است که اجازه نمی دهد انسان عمر طبیعی خود را به پایان برساند.وعالم براساس علل واسباب طبیعی می چرخد.
[quote=خادمة المهدی;579802]چرا خداوند تصمیم گرفته است جان این همه انسان یک جا گرفته شود؟یعنی زمان مرگ همه آنهایک باره فرارسیده است؟

سوال دوم. گاهی افراد باخواندن آیة الکرسی واذکاردیگروصدقه دادن نیز ازچنین مرگ هایی درامان نبوده اند. روش جلوگیری ازچنین مرگ هایی چیست؟[/qu
این به خاطر اسباب وعلل طبیعی است وخداوند می خواهد عالم براساس علل طبیعی جلو رود.علامه مجلسی در کتاب مرآةالعقول نقل می کند:
" أبي‏ الله‏ أن يجري‏ الأشياء إلا بالأسباب‏( مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏2 ؛ ص312)،خداوند اباءدارد از اینکه عالم را بر غیر اسباب وعلل طیعی خود جاری کند. در این میان یکی از این اسباب تاثیر گذار در امور عالم دعا است.
الحاصل أن لوجود الكائنات و عدمها شروطا و أسبابا، و أبي‏ الله‏ سبحانه أن يجري‏ الأشياء إلا بالأسباب‏، و من جملة الأسباب لبعض الأمور الدعاء(مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏12 ؛ ص5).

دعا یکی از اسباب برای بعضی از امور است. اما باید توجه داشت که اینطور نیست که حتما دعا جلوی این حادثه را بگیردوچه بسا علل دیگر که موجب مرگ می شوند تحقق پیدا کنند.وخداوند ثواب آن دعا را در قیامت اعطاءکند.
برای مطالعه بیشتر می توانید به کتابمیزان الحکمه ج1ص34الی37مراجعه کنید.

با عرض سلام
انواع مرگ
مرگ اهانت و لعنت=مرگ لعنت،مرگ کافران است

مرگ حسرت و مصیبت=مرگ حسرت،مرگ عاصیان است

مرگ تحفه و کرامت=مرگ کرامت،مرگ مؤمنان است

مرگ خلقت و مُشاهدت=مرگ مُشاهدت،مرگ پیغمبران است
انواع مرگ در قرآن و روایات را از جنبه های گوناگونی می توان بیان کرد.
حجة الاسلام و المسلمین قرائتی انواع مرگ در قرآن را چنین بیان کرده اند:

1- مرگ دلها

قرآن كسانى كه داراى روح بى تفاوت و قساوت قلب هستند را مردگان دانسته است و به پيامبرش مى فرمايد: اِنّك لاتسمع المَوتى (سوره نمل ، آيه 80 و روم ، آيه 52.) تو نمى توانى مرده دلان را شنوا كنى .

حضرت على عليه السّلام در باره انسانى كه دلبستگى به دنيا دارد مى فرمايد: و اَماتت الدّنيا قَلبه (نهج البلاغه ، خطبه 85.) دنيا دل او را از كار انداخته است .

در نهج البلاغه مى خوانيم : كسانى كه فساد و منكرات را مشاهده مى كنند و هيچ گونه عكس العملى از خود نشان نمى دهند و نه تنها با دست و بيان جلوگيرى نمى كنند بلكه قلبشان هم از گناه ناراحت نيست ، اينان مردگانى هستند در ميان زنده ها.
اگر در قبرستان مردگان به حال افقى هستند، اين بى تفاوت ها مردگان عمودى و زنده نما هستند، فذلك مَيّتُ الاَحياء(نهج البلاغه ، حكمت 336.)

در مناجات ها نيز چنين مى خوانيم : واءماتَ قَلبِى عَظيمُ جِنايَتى (مناجات خمسة عشر.) خدايا! گناهان بزرگ دل مرا ميرانده است .
ارواح بعد از مفارقت از ابدان در قالب مثال اين ابدان وارد، و در بهشت دنيا متنعم باشند تا قيامت، و احاديث ائمه معصومين دال است بر آن از جمله شيخ طوسى در تهذيب از يونس بن ظبيان گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام بوديم. حضرت فرمود: مردم در ارواح مؤمنين چه گويند؟ عرض كردم: گويند در حواصل پرندگان سبز در قناديل زير عرش باشند. فرمود: سبحان اللّه، مؤمن بزرگوارتر باشد از آنكه حق تعالى روح او را در حوصله مرغ سبز قرار دهد. اى يونس، چون خداوند قبض روح مؤمن نمايد، آن را در قالبى مثل بدن دنيائى نقل كند، پس در بهشت مى‏خورند و مى‏آشامند و چون آينده‏اى از دنيا نزد آنها آيد، او را بشناسند به همين صورتى كه در دنيا بوده باشد.
تهذیب ج1ص177
    سلام
    عالم برزخ،انسان از لحظه ای که می میرد وارد عالم برزخ می شود وبه تعبیر دیگر به ان عالم قبر نیز می گویند واین از باب غلبه است چون اکثر این دوره در قبر است ولی از لحظه مرگ شروع می شود.برزخ حد فاصل بین عالم دنیا وقیامت است.


    إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ‏ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (نحل/90)

در خصوص زندگی برزخی سوالات زیادی به ذهن انسان خطور میکند و می خواهد بداند نحوه زندگی و حیات ارواح در عالم برزخ چگونه است ؟ و اینکه آيا انسان ـ كه بعد از مرگ، روح از بدنش خارج مى شود ـ قادر است با انسان هاى زنده در اين دنيا ارتباط بر قرار كند؟
آيات متعدد در قرآن مجيد است كه از مرگ به «توفى» (دريافت تام و تمام) تعبير مى كند كه اشاره لطيفى به مسئله بقاى روح دارد; از جمله: سوره هاى، نساء، 97; انعام، 61; نحل، 27، 32 و 70 ; يونس، 46 و 104 ; رعد، 40 ; غافر 77 و 67; انفال، 50; اعراف، 37; حج، 5; زمر، 42 ـ و... ; بنابراين با توجه به اين آيات، روشن مى شود كه روح، باقى، مستقل و مجرد از مادّه است.
علما و دانشمندان چندين قرن است كه پژوهش هاى علمى و آزمايش هاى عملى زيادى را درباره روح انجام داده اند; از جمله مى گويند: ارواح آزادند و در صورت فراهم بودن بعضى شرايط مخصوص، مى توانند با زندگان تماس برقرار كنند; پس مسئله بقاى روح پس از مرگ، امرى مسلم است كه امروزه از طرف دانشمندان و فلاسفه شرق و غرب مورد تأييد قرار گرفته و بزرگان اسلام نيز با دلايل روشن، اين امر را ثابت كرده اند.[1] و آيات 17 آل عمران و 26 يس نيز بر ارتباط ارواح با انسان هاى زنده در اين دنيا دلالت دارد.
گرچه بسيارى از كسانى كه ادعاى ارتباط با عالم ارواح دارند، دروغ مى گويند و يا گرفتار تخيل و پندارند، ولى طبق تحقيقات، اثبات شده است كه ارتباط با عالم ارواح امرى ممكن است واين امر، براى جمعى از آگاهان، به تجربه ثابت شده كه در تماس با ارواح، حقايقى را درك كرده اند و اين خود، دليل روشنى بر اثبات جهان برزخ و واقعيت آن است و نشان مى دهد كه بعد از عالم دنيا و مرگ جسم، و قبل از برپا شدن شدن قيامت جهان ديگرى وجود دارد.2



[1]. ر.ك: احمد زمرديان، حقيقت روح، ص 47 و 90 ـ 97.

[2]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 14، ص 321; بحارالانوار، ج 5، ص 241 و ج 58، ص 35 و 148.

یکی دیگر ازسوالات درباره عالم برزخ اینست که آيا انسان در عالم برزخ با نزديكان خود ملاقات مى كند؟ و آيا در عالم برزخ مى داند در دنياى ديگرى زندگى مى كرده است؟
از ظاهر برخى آيات مى توان فهميد، انسان ها در عالم برزخ، خويشان و غيرخويشان خود را مى شناسند و با آنها ملاقات مى كند; از جمله:
خداوند متعال، در آيات 169ـ171 آل عمران، درباره شهيدان مى فرمايد: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، آنها زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند، شادى مى كنند كه نه بيمى برايشان است و نه اندوهگين مى شوند; بر نعمت و فضل خدا و اين كه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى گرداند، شادى مى كنند.
اين آيات شريفه بر زندگى شهدا در برزخ به طور خاص و زندگى ديگران به طور عام دلالت دارد. با اثبات اين موضوع در مى يابيم كه برزخيان هم ديگر را مى شناسند و با هم ملاقات مى كنند و خوشبختى و بشارتى كه در اين آيات اشاره شده، حاكى از شناخت و ملاقات مجاهدان با يك ديگر و مؤمنان با قوم خويش است.
در حديثى امام على(عليه السلام) به اصبغ بن نباته، درباره مؤمنان در عالم برزخ مى فرمايد: ... اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود، ارواح مؤمنان را مى بينيد كه در اين جا حلقه حلقه نشسته و يك ديگر را ملاقات مى كنند و سخن مى گويند: اين جا جايگاه مؤمنان و وادى برهوت جايگاه كافران است.[1]
حضرت على(عليه السلام) هنگامى كه با عده اى از يارانشان از قبرستانى عبور مى كردند، خطاب به اهل قبور فرمودند: من به شما از آن چه در دنيا بعد از شما مى گذرد خبر مى دهم...و شما نيز... .[2] از اين گفت و گو نيز مى فهميم كه برزخيان مى دانند كه چندى پيش در دنيا بوده اند و اكنون دستشان از همه چيز كوتاه شده است.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: هنگامى كه كسى مى ميرد، ارواح مومنان نزد او جمع مى شوند و از او درباره كسانى كه مرده اند و كسانى كه هنوز زنده اند مى پرسند ; اگر معلوم شود كه مرده است و پيش آنها نيامده مى گويند او ]در جهنّم برزخى [سقوط كرده است.[3]
از اين روايت معلوم مى شود كه افراد خوب و بد در بهشت و جهنّم برزخى از حال هم ديگر خبر ندارند و يك ديگر را ملاقات مى كنند.



[1]. بحارالانوار، ج 6، ص 243.

[2]. محمد دشتى، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، ص 111.

[3]. كلينى، كافى، ج 3، ص 244.
ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد؟!اين قصه را تا انتها بخوانيد... گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم" گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرامرا به قبر ميبريد وِلم َکنيد!!من هنوز حس ميکنم و حرف ميزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام! با لبخندي جوابم را دادند وگفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيدکه شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود"آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشنددر راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند وفرياد ميزنندو هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه! ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟ گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند "حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!! "گفتند:"بله"و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند" به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟ "گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه.. گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛ حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي"حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟ يعني من به جهنم ميرم؟؟؟ "گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست" دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!! آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند... به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد"ولي هيچکي جوابم را نداد. بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت.... رفتم پيش برادرم گفتم: "حواست به دنيا باشه؛ تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه" آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيدآنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛ پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛ و برادرهايم که همين کار را ميکردند... من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختندآرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند "اي کاش نماز صبح را خوانده بودم اي کاش نماز قيام را خوانده بودم اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه...و روزانه توبه امرا تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم... مسبب نميشدم... سنگدل نميبودم... معصيت نميکردم.. و براي اين مردم دعا ميکردم... و معصيت نميکردم... و معصيت نميکردم... و معصيت نميکردم.علاوه بر این که روزانه همه ما شاهد مرگ و میر بسیاری از انسان ها هستیم و خود نیز از سرنوشت خویش حتی برای چند دقیق دیگر بی خبریم و دیر یا زود و خواسته و نا خواسته ناچاریم خود را تسلیم مرگ و مردن نماییم ، به خوبی روشن نیست که چرا ما از این رخداد که گریزی

از آن نداریم همواره غافلیم و آن را به فراموشی می سپاریم ، حضرت علی ( علیه السلام ) در حدیثی می فرمایند از چند گروه در شگفتم و یکی از آن ها کسی است که مرگ را فراموش می کند در حالی که مرده ها را می بیند ، " عجبت لمن نسی الموت و هو یری الموتی ". قرآن

کریم در آیات زیادی موضوع مرگ و مردن را یادآوری نموده است و در باره چشیدن مرگ از سوی هر جانداری تأکید کرده است. در سوره انبیاء آیه 35 چنین می فرماید : " کل نفس ذائقة الموت و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون " ( انبیاء / 35) یعنی هر جان و روحی و انسانی مرگ

را خواهد چشید و ما شما را با بدی و خوبی آزمایش خواهیم کرد . در آیه دیگر می فرماید : " کل من علیها فان *و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام " (26 ، 27 ) در این آیه خداوند تاکید دارد که هر موجود زنده ای که بر روی زمین زندگی می کند فانی و نابود خواهد شد و تنها خداوند و

جلوه های با عظمت و بزرگوار او باقی خواهد ماند .

در آیه دیگری می فرماید : " قل إن الموت الذی تفرون منه فإنه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون " ( جمعه/8 ) در این آیه فرموده است که به مردم بگو این مرگی که از آن گریزانید پس شما را ملاقات خواهد کرد و شما پس از مرگ به سوی

خداوند آگاه به همه پدیده های آشکار و پنهانی باز می گردید و اوست که شما را به آن چه در دنیا انجام داده اید آگاه می سازد .

در آیه دیگر می فرماید : "و لکل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستأخرون " ( اعراف / 34 )

در سوره یونس نیز می فرماید : " قل لا أملک لنفسی ضرا و لا نفعا إلا ما شاءالله لکل أمه اجل فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستأخرون " (یونس /40 )

در سوره ملک نیز می فرماید : " الذی خلق الموت والحیوة لیبلوکم أیکم أحسن عملا و هوالعزیز الغفور" (ملک / 2 )

از مجموع این آیات و سایر آیات قران کریم که با واژه موت و یا وفات و اجل و غیر آن در باره مرگ و مردن سخن به میان آورده است ، چند حقیقت قابل برداشت است :

نخست این که هیچ موجودی را از مرگ گریزی نیست و سرانجام ، همه موجودات به جز ذات اقدس الهی دست خوش فنا و نابودی دراین دنیا خواهند شد . در این پدیده بین پیامبران و اولیا و صالحان و سایر انسانها تفاوتی وجود ندارد . دیگر این که انسان کمترین نقشی در تعیین عمر

خویش نداشته و زمان مرگ و مردن انسان از دایره دانش و آگاهی بشر بیرون است و چنان چه مرگ حتمی و قطعی انسان فرا رسد جز از راه معجزه و با اراده خداوند از انسان دفع نخواهد گردید ، هرچند انسان با دعا و صدقه و صله رحم و برخی از کار های نیک می تواند اجل معلق و

غیر حتمی را از خود دور سازد . نکته دیگر که از آیات یاد شده برداشت می شود این است که انسان نمی تواند از مرگ و مردن فرار نماید و خود را از دست و نظر عزراییل که مأمور قبض روح انسان هاست دور نگه دارد و مأمور قبض روح درهر شرایطی قادر است در زمان مقرر جان انسان را

بگیرد و زمان و مکان و دوری و نزدیکی در فرهنگ جناب عزراییل برای میراندن انسان ها، معنی و مفهومی ندارد . نکته دیگر که از این آیات استفاده می شود هدف از زندگی انسان در دنیا است که فرجام آن مرگ و مردن خواهد بود و به عنوان ابزاری برای آزمایش انسان هاست ،

انسان ها در مدت زمانی که در دنیا زندگی می کنند، توانمندی های خود را می آزمایند و و از آن جا که خداوند در هر یک از انسان ها دو بعد حیوانی و ملکوتی قرار داده و علاوه بر عقل که از آن در روایات به پیامبر درونی تعبیر شده ، پیامبرانی را از جنس خود بشر برانگیخته است تا

وظیفه هدایت و راهنمایی آنان را بر دوش بکشند از این رو همه انسان ها می توانند بر اساس آموزه های نورانی پیامبران خدا ، راه را از چاه و سره را از ناسره و خوب را از بد بشناسند و در پرورش استعداد های درونی خویش و تقرب به خداوند تلاش نمایند و شخصیت خود را آنچنان که

خداوند خواسته است بسازند و در انجام کار های شایسته، فرصت های ارزشمند عمر خود را به کار گیرند .

میگم به خودت مغرور نشو نوبت خودت هم میرسه
بترس از روزی که همه اونهایی که جونشون گرفتی بخوان جونتو بگیرند.
اما در کل جنس حضرت عزراییل از "روح" است از فرشتگان است و
روح انسان نیز از جنس فرشتگان به همین منظور حضرت جبرییل در قران روح الامین است.
عزرائیل متخصص جدایی کامل روح از بدن است و یک جراح است.
جراحی که باید هفت بند را پاره کند تا روح را از قفس جدا کند.
(هفت چاکرا و مراکز انرژی در بدن)
اما چه وقت سخت است.
افرادی که به دنیا خیلی وابستگی دارند بریدن این بند هاجانگداز تر
و سخت تر است چون قطور تر است و در اصل (روح) در دام جسم بیشتر گرفتار است. و جداییش سخت تر.این بندها فیزیکی است.
"هر گونه کپی از متن آبی رنگ با ذکر منبع بلا مانع است دلیلش بماند"میگم به خودت مغرور نشو نوبت خودت هم میرسه
بترس از روزی که همه اونهایی که جونشون گرفتی بخوان جونتو بگیرند.
اما در کل جنس حضرت عزراییل از "روح" است از فرشتگان است و
روح انسان نیز از جنس فرشتگان به همین منظور حضرت جبرییل در قران روح الامین است.
عزرائیل متخصص جدایی کامل روح از بدن است و یک جراح است.
جراحی که باید هفت بند را پاره کند تا روح را از قفس جدا کند.
(هفت چاکرا و مراکز انرژی در بدن)
اما چه وقت سخت است.
افرادی که به دنیا خیلی وابستگی دارند بریدن این بند هاجانگداز تر
و سخت تر است چون قطور تر است و در اصل (روح) در دام جسم بیشتر گرفتار است. و جداییش سخت تر.این بندها فیزیکی است.
"هر گونه کپی از متن آبی رنگ با ذکر منبع بلا مانع است دلیلش بماند"






نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در یک شنبه 25 بهمن 1398برچسب:,ساعت 21:23 توسط حجت اله عرفانیان |




دین 64 دین 64 بهترین دین دنیا 64 الله محمد علی64 بهترین دین کدام 64دین الله شیعه است 64
سبب اختلاف اهل دین 1276-1202 سه خلیفه = 74شجره خبیثه ملعونه 74نامرده ناحق قاصب دین ها 74 خطرناکترین
علی کیست جانشین66+25پیامبر=92محمد92یعنی2ضربدر 9= 18ذالحجه
معاویه فرمود اگر من چهار پدر داشتم عمر هشت پدر داشت بخاطر پدران زیاد ثروتمند و گنده لات عرب شدند
فرقه25شیعه25کعبه25آل الله25باآل قرآن25شاه مردان25ارباب جهان25اصل اسلام25اصل حق25انسان کامل25انسان25
منجی عالم 40 مهدی قائم آل محمد 59 امید مستضعفان جهان59 ونریدأن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجع
راویان و زنان راوی در غدیر خم
ولی دین110نان جو110 نمک110 سنگ110شود کسی که به امام علی جفا کند به نانو نمک مرتضی علی حق علی قصب شد
نمازدوای روح و غذای جسم است نماز رازو نیاز با معبود بی همتاست نماز لحظه آرامش جسم و روح میباشد
حسین 128 کلید دین 128 گل زمان 128 امام الهی128 اهل محمد128 سبب دین128 جانه دینه 128 دین آزاده الهی 1
نماز تنها نیاز بشراست نماز نشان بنده صالح است نماز دوای روح و غذای جسم است نمازسرچشمه وحی الیست
نمازاولین سئوال در قیامت است نماز نورجمال مومن است در قیامت نماز برات بهشت است
در قرآن دابه12اسلام12دابه12اخلاق12انجمن 12نجاتبخش12اسلام 12ساعت12ماه های سال12دوازده 12
منجی عالم در کتب یهود یان و مسیحیان زرتشتیان بخوان خیلی زیبا میباشد وای از تو
حضرت مهدی در کتب تورات انجیل زرتشت
منجی عالم در کتب یهود یان و مسیحیان زرتشتیان بخوان خیلی زیبا میباشد وای از تو
منجی عالم در کتب یهود یان و مسیحیان زرتشتیان بخوان خیلی زیبا میباشد وای از تو
چهل حدیث ناب محمدی در باره محرم محرم 288+385 شیعه =673-541 عمر ابوبکرفتنه ها = 132 اسلام محرم است که
حسین یعنی 128 حماسه ساز یاران دین حسین حامی سایر یاران نام آورحم سین ن والقلم و مایسطرون ترسیم کننده
فاتح دین الله محمد علی فاطمه حسن حسین 651-541 عمر ابوبکر= 110 علی 110 دین الهی 110جلوه الله 110 حامی